وکیل در خرامه
وب سایت حقوقی دادیار
وکیل در شیراز و مشاور حقوقی
وکیل در خرامه و وکیل در استهبان در زمنیه های مواد مخدر/کیفری/حقوقی/ملکی/تصادفات/خانواده و… فعال است. در زمینه های نام برده شده وکیل در شهر های اطراف مانند وکیل در فسا نیز فعال میباشند که برای مشاوره میتوانید با آن ها نیز ارتباط بگیرید.
وکیل در خرامه کیست؟
بدون تردید جامعه وکالت در ایران یکی از بحرانی ترین مراحل خود را میگذراند. و انحطاط اخلاقی متاسفانه شدیدا انرا تهدید مینماید . ضرورت مبارزه با این انحطاط در همه جا محسوس است.منتها مسئله مهم این است که این مبارزه از کجا و چگونه باید شروع شود. دفاع از حیثیت وکالتی و جدا کردن حساب جامعه وکالت از عده ای وکیل نما در اذهان عمومی نمیتواند لفظی باشد. اعاده اعتبار دیرین حرفه وکالت بان ایجاب میکند يك مبارزه عملی همه جانبه از داخل افراد این گروه آغاز شود.امروزه دولت بیشتر بر ازمون های کانون وکلا نظارت دارد منتها دولت باید بداند که اکثر وکلا بعد از وارد شدن و گذشتن مدتی از شغل خود دچار انحرافات میشوند،بنابراین سختگیری باید تا حدودی ادامه دار باشد و صرفا نمیشود بر اساس علم و ازمون کانون وکلای دادگستری تکیه نبود چرا که بسیاری از همین علم سو استفاده کرده اند.

وظيفه وکیل پیش از آنکه استفاده از سلاح قانون برای حفظ منافع موجود و کسب امتیازات مادی هر چه بیشتر برای موکل باشد، کنکاش در واقعیت ها و ریشه اختلافات بین مردم است. او قبل از دفاع از موکل باید به حقانیت واقعی نه قانونی صرف او ایمان آورد، آنگاه از مواد قانونی بعنوان محلی برای اثبات آن استفاده کند. در نظام دادرسی ما که ترازوی عدالت در وراء واقعیت ها، حقوق مردم را می سنجد و
مالا گناهکاران قانونی همیشه گناهکاران واقعی نیستند از سوی دیگر فقط معدودی از گناهکاران واقعی به چنگ عدالت قانونی میافتند، به عزم همگان با مداخله وکیل در دعوی این نسبت ها به کمترین حد خود میرسد. به راستی وقتی وظیفه برگزار کنندگان عدالت قلب ماهیت میدهد چه فاجعه دردناکی ببار می آورد، فاجعه بی عدالتی که مقدمه سلب اعتماد همگانی از قانون و اعتقاد به ناتوانی این پدیده در حفظ حقوق انسانی و اجتماعی افراد است و پیدایش این طرز فکر برای متزلزل کردن تمامی ضوابط اجتماعی بسنده است.
رسالت قانون در هر اجتماعی پر کردن جای اخلاق است و شدت و غلظت قوانین اجتماعی نشان دهنده ضعف اخلاق در جامعه است. هر چند قانون به هرنسبتی که پیشرفته باشد نمیتواند جای خالی اخلاقیات را پر کند ولی تأمین حداقل حسن رابطه جانشینی این دو مستلزم باز گذاشتن دست قاضی در راه یافتن به وجدانيات افراد بمنظور بازیافتن حقیقت مکتوم است و از آنجائیکه در سیستم های حقوقی گروهی که تحت تأثير نظر به احترام به حقوق بشر حتى طرح سؤال انحرافی را در مقام دادرسی تجویز نمیکند،چنانچه مبانی اخلاقی اجتماع استوار نباشد
کشف حقیقت بسیار دشوار است. نقش وکیل در این سیستم حقوقی حائز اهمیت است. زیرا اگر ایمان داشته باشیم که وظیفه وكيل كمك به قاضی و کشف دلايل مثبته يك حقيقت مکتوم است چنین وکیل وظیفه شناسی میتواند نقش مؤثرتری از قاضی در کشف واقعیت ها داشته باشد زیرا وی در کنکاش وجدانيات موکل برای دست یافتن به واقعیت امر محدودیت قاضی را ندارد از سوی دیگر با جلب اعتماد موکل میتواند به او بفهماند کسی که در مورد دعوی او تصمیم میگیرد قاضي محكمه است نه او وبه این ترتیب موکل حقایق را بدون تذهیب کاری در اختيار او خواهد گذاشت.
و این موضوع باعث خواهد شد که بعد از صدور رای دعوایی میان وکیل و موکل شکل نگیرد چونکه اگر قضات به گونه ای رفتار کنند که همه موارد به عهده وکیل است در پایان پرونده اعتماد موکل اگر رای پرونده قابل قبول نبود،قطعا از بین خواهد رفت و حتی اعتقاد افراد نسبت به عدالت و ارمان های اجتماعی ممکن است از بین برود.

ویژگی وکیل در خرامه
بنابراين صداقت وکیل در ارائه کل آنچه باین طریق از واقعیت خارجی دعوی کشف کرده است، ضامن تأمين عدالت و وصول به حقیقت است و اینکه گفته شده است فرشته عدالت با دو بال قضاوت و وکالت میتواند پرواز کند به همین اعتبار است.صداقت داشتن در هر شغلی جزو الزامات است البته گاهی نیاز است که سکوت اختیار کرد چرا که گاهی سکوت کردن باعث بهبود اوضاع خواهد شد منتها اگر سکوت باعث شود که عدالت زیر پا گذاشته شود بهتر است از ان استفاده نشود ما فقط در مواقعی مجاز به سکوت هستیم که بدانیم این امر باعث بهبود اوضاع و کمک کننده به امر عدالت باشد
و به جای بذر نفرت در دل دو طرف دعوی صلح بوجود بیاید.منتها در جایی که وکیل اشراف به دروغ های موکل خود دارد و نسبت به این دروغ های پی درپی سکوت میکند این امر کاری نادرست حتی گاهی بهتر است وکیل نسبت به انتخاب یکسری از پرونده ها از پیش تامل داشته باشد به خصوص پرونده هایی که وکیل مطمئن است خود شخص مقصر تمام موارد پیش امده میباشد و انکه شخص نه تنها قوانین را زیر پا گذاشته بلکه عدالت را از بین برده است که چنین افرادی لازم است با یک تلنگر گاهی از جانب یکسری از وکلا متوجه اشتباه بود کار و اعمال خود بشوند.
امروزه بیشتر افراد سعی دارند برای رسیدن به انچه که میخواهند مسیر قضات و وکلا را مسیری متفاوت نشان بدهند در حالی که مسیر هر دو کاملا شبیه به هم میباشند و هدف وکیل و قضات یکسان است.

در اصل این امر باید محقق شود و افراد به این موضوع مهم اگاه شوند که تلاش قاضی و وکیل باید در يك جهت و برای رسیدن به يك هدف باشد که هدف همان پیروز ساختن حق و عدالت است،منتها همانطور که خدمت شما بیان شد، جامعه قضات و وكلا عملا اعتقاد خود را به این اصل نشان نداده اند.و خب انطور که بیشتر افراد و جامعه انتظار دارند نسبت به این امر انگونه که شایسته است عمل نشده است و باید این موضوع را باور کنیم که عدالت گاهی دستخوش یکسری از انسان نماها میشود که به جای اینکه جامعه ای را که در ان زندگی میکنند به سمت و سوی بهتری هدایت کنند فقط و صرفا به خاطر سود شخصی خود یک جامعه کلی از شغل قضاوت را زیر سوال میبرند که این امر در طی زمان به خود چنین اشخاصی در ابتدا ضرر خواهد رساند و امروزه متوجه ان هستیم که با پیشرفت جوامع مردم با دید باز تری نسبت به این مسائل نگاه میکنند و تا حدودی مطلع و اگاه نسبت به این امر هستند.
در واقع باز گوئی این حقیقت دشوار میباشد که عدم اعتماد نمودن قاضی به وکیل تا آنجا امروزه در اعماق فکر او ریشه دوانده است که حتی به حقوق افراد از دیدگاه شخصیت وکیل نگاه میکند و وقتی در واقعیت خارجی حق مورد دعوائی دچار تردید میگردد، بی اختیار خصوصیات اخلاقی و مذهبی وکلای طرفین دعوی را مورد ارزیابی قرار میدهد.
ریشه این بی اعتمادی را در کیفیت کار آن دسته از وکیل نماهایی، باید جستجو نمود که از روشها و وسائل قانونی وصول به حقیقت سوء استفاده میکنند و از آنها در جهت كتمان واقعيات بهره میگیرند، تا آنجا که قاضی چنین احساس میکند حقی که او در رأی خود بعنوان حق پیروز معرفی کرده است با آنچه قلب او بر آن گواهی میدهد دو گانگی دارد. ناراحتی وجدان قاضی از همین جا رأی خود بعنوان حق پیروزمعرفی کرده است با آنچه قلب او بر آن گواهی میدهد دوگانگی دارد. ناراحتی وجدان قاضی از همین جا ناشی میشود.

بنابراین حالت تدافعی گرفتن قاضی در مقابل مدافعات وکیلی که شخصیت او برایش ناشناخته میباشد با توجه به نحوه قضاوت همگانی در مورد این گروه، زیاد هم غیر منطقی نیست. و این طرز اندیشیدن در باره جامعه و کلا، حیثیت گروهی دارندگان این حرفه را متاسفانه سخت در مخاطره قرار داده است و مسئولیت این ضایعه صنفی در وهله ابتدایی متوجه افراد وکیل خوبی است که بدلیل حسن شهرت و جلب اعتماد همگانی، سوزش اثرات این قبیل تیر های تخطئه آمیز را احساس نمیکنند. این گروه باید با اتکای پشتوانه سابقه صداقت خود، در اعاده حیثیت گروهی خود اقدام نمایند و تصفیه ای را که قانون گذار سال ۱۳۲۲ در ماده ۲۳ لايحه استقلال کانون وکلا ضرورت آنرا احساس نمود به گونه ای دیگر عملی کنند.