انحلال نکاح چیست؟
وب سایت حقوقی دادیار به معرفی و بررسی تخصصی انحلال نکاح و شرایط آن پرداخته تا بهترین نحو شما را از حق و حقوقتان آگاه سازد.
مقدمه
وقتی زندگی زناشویی شروع میشود همواره تا انتها ادامه نمی یابد و در طول مسیر زندگی این امکان وجود دارد که مسائل و اختلافاتی به وجود بیاید و زن و شوهر از هم جدا شوند. تنها یکی از راه های خاتمه ازدواج طلاق(وکیل طلاق در اصفهان) است. برخی اوقات عیوبی در زن و مرد سبب فسخ نکاح می شود.
در عقد موقت یا صیغه ، پایان گرفتن زمان نکاح موقت و بذل مدت از جمله مواردی است که میتواند به صیغه پایان بخشد. عقد ازدواج فرقی نمیکند که دائم باشد یا موقت به چهار طریق منحل میشود؛ از جمله فسخ نکاح ، طلاق و بذل مدت ، فوت یکی از زن و شوهر.

طلاق
وکیل طلاق در شیراز میگوید:از دسته اعمال حقوقی و زیر مجموعه ایقاعات طلاق محسوب میشود. به عمل حقوقی یک طرفه که با قصد یک نفر صورت میپذیرد و بر عکس عقد یا قرارداد به تراضی و توافق و رضایت دو یا چند نفر احتیاج ندارد. طلاق در مفهوم لغوی به معنای فارغ کردن و رها نمودن است و در حوزه حقوقی به مفهوم پایان بخشیدن به عقد دائم نکاح با رعایت نمودن تشریفات خاص آن می باشد. مرد در موارد بسیاری و زن در مواردی منحصر به فردی بر اساس قانون قادر است با رجوع به دادگاه درخواست طلاق بنماید.
فسخ نکاح
حضور برخی از عیب ها در زن یا مرد سبب منحل شدن ازدواج و خاتمه رابطه زناشویی می گردد و مثلاً ناتوانی جنسی در مرد که از آن با عنوان عنن یاد میشود و همچنین جذام و زمین گیری و نابینایی در زن از جمله مواردی است که سبب فسخ عقد ازدواج از سوی یکی از زن و شوهر می گردد.
استفاده از این حق برای زن و شوهر در حالتی قابل اعمال است که قبل از انعقاد عقد نکاح هیچ یک از زن و شوهر نسبت به عیب طرف مقابل آگاهی نداشته باشد و الا قادر نخواهد بود این حق را اعمال کند. عیوب مشترکی که در بین زن و مرد سبب فصل نکاح میشود جنون است. فرقی نمیکند که مستمر یا ادواری باشد. اما نباید از عوارض زودگذر باشد.
نکته قابل توجه این که اگر زن بعد از انعقاد عقد نکاح از جنون شوهر خود آگاهی یابد، قادر است از حق فسخ نکاح خود بهره ببرد. اما مرد اگر بعد از عقد ازدواج تازه مطلع شود که زنش دچار جنون است، نمی تواند حق فسخ را به کار ببرد. حق فسخی که قانونگذار به زن و شوهر اعطا کرده است، باید فوری اعمال شود. یعنی همین که یکی از دو طرف متوجه عیب دیگری شد، باید حق فسخ را اعمال کند و الا حق فسخ آن ها از بین خواهد رفت. اما باید نسبت به این فوریت با توجه به عرف و عادت آگاه باشند و حتی این فوریت عرفا مشخص می شود.

بذل مدت
بذل مدت مخصوص نکاح موقت یعنی صیغه می باشد و مرد قادر است هر زمان که تمایل داشته باشد هر مدت زمانی که از عقد موقت باقی مانده است را به زن ببخشد یا به عبارت دیگر بذل نماید.
انحلال خود به خود
برخی اوقات عقد ازدواج بدون هیچ عملی از طرف زن و شوهر و به صورت خود به خود از بین نمیرود. مثلاً در زمانی که زن یا شوهر یا یکی از آن ها بین بروند. یا امکان دارد بعد از عقد ازدواج مواردی به وجود بیاید که زن و شوهر بر هم نامحرم شوند و حاصل آن انحلال عقد نکاح باشد. بدون آن که زن و شوهر از حق فسخ خود بهره برده باشند. مثل مواردی که زن و شوهر بعد از عقد ازدواج کافر شوند و از مسلمانی بیرون بروند.
تفاوت فسخ نکاح و طلاق
به گفته وکیل طلاق در بندرعباس:کاملا واضح است که صیغه طلاق با انجام تشریفات جاری می شود. در حالی که فسخ نکاح نیازی به این تشریفات ندارد. در طلاق حتماً باید دو مرد عادل شهادت دهند تا صیغه طلاق جاری شود. اما در فسخ نیازی به این موضوع نیست. اگر طلاق قبل از عمل زناشویی انجام شود و بین زن و مرد رابطه نزدیکی اتفاق میافتد، زن می تواند نصف مهریه خود را مطالبه کند. در صورتی که در عمل فسخ اصلاً مهریه به زن تعلق نخواهد گرفت.برای اطلاعات بیشتر مقاله ایی تحت عنوان وکیل مهریه در شیراز را مطالعه نمایید وبه حل مشکلات خود بپردازید.
ارکان طلاق
برای تحقق طلاق وجود چهار رکن ضرورت دارد. 1- شخص طلاق دهنده 2- شخص طلاق داده شده 3- جاری شدن صیغه طلاق 4- شهادت دو مرد عادل. صیغه طلاق باید به شکلی جاری شود که دو شاهد عادل هم زمان آن را استماع کنند و به منظور تحقق هر طلاق باید صیغه ای به شکل جداگانه خوانده شود و صرف خواندن یک صیغه طلاق برای چند مورد هم زمان کفایت نمی کند و درست نیست.
اگر دادگاه به درخواست زن حکم طلاق را صادر کند و مرد را مجبور به طلاق نماید اگر شوهر بر اساس رای دادگاه در دفتر طلاق حضور نیابد موضوع از دفتر ثبت طلاق به دادگاه ابلاغ شده و در این حالت نماینده دادگاه به دفترخانه ارجاع شده و به وکالت از شوهر صیغه طلاق را جاری می کند.
شرایط شخص طلاق دهنده
بلوغ
طلاق دهنده باید به بلوغ رسیده باشد اما در مورد رشد در قانون صحبتی نشده است و جز شرایط طلاق دهنده نمی باشد. پس سفیه قادر است همسر خود را طلاق دهد. چون طلاق از دسته امور مالی نمی باشد که سفیه قادر نباشد آن را به تنهایی اعمال کند و نیازمند اجازه ولی خود باشد. در همین جا باید گفت که سفیه شخصی است که تصرفات او عقلانی نیست و نمی تواند امور مالی خود را اداره کند.
عقل
طلاق دهنده باید عاقل باشد. پس دیوانه قادر نیست مستقیماً همسر خود را طلاق دهد و صیغه طلاق را بیان نماید. در این حالت ولی دیوانه با نظر دادستان و تصویب او صیغه ی طلاق را می خواند و دخالت ولی و قیم دیوانه در طلاق صرف مراعات مصلحت شخص دیوانه می باشد.
قصد
از جمله شرایط دیگری که طلاق دهنده باید داشته باشد این که باید قاصد باشد تا بتواند صیغه طلاق را جاری کند و نسبت به آن آگاهی داشته باشد.
اختیار
طلاق دهنده باید در اجرای صیغه طلاق واجد آزادی کامل باشد. پس خواندن خطبه طلاق با اجبار و تهدید و اکراه درست نمی باشد.

فسخ نکاح بر اساس عیب یکی از دو طرف
در صورتی که در عقد ازدواج یکی از دو طرف عیوبی را داشته باشد می تواند دلیلی برای فسخ نکاح تلقی شود. عیوب میتوانند میان زن و مرد مشترک یا خاص هر نفر باشد. دسته ای از عیوب چه در مرد چه در زن محقق شود شخص مقابل قادر است عقد ازدواج را بر اساس آن فسخ کند. بخشی از این عیوب فقط در صورتی که در مرد حاصل شود می تواند باعث فسخ نکاح از طرف زن شود و برعکس این داستان نیز صادق است.
عیوب مشترک میان زن و شوهر به منظور انحلال نکاح
با توجه به ماده ۱۳۲۱ قانون مدنی مقرر شده است که جنون هر یک از زن و شوهر منوط به استقرار آن است و فرقی نمیکند مستمر یا ادواری باشد و این موضوع برای شخص مقابل سبب حق فسخ خواهد شد. این ماده در ارتباط با جنون مقرر شده است. چون میتواند به شکل دائمی و ادواری باشد. مقصود از جنون ادواری جنونی است که فرد بعضی از مواقع سالم و بعضی از مواقع به شکل مجنون در می آید که در این دوره او را دیوانه تلقی میکنند.
با توجه به این ماده اگر زن یا مرد واجد جنون دائمی و ادواری شود می تواند از اسباب فسخ نکاح و انحلال آن تلقی شود. اما شرط بر این است که شخص مقابل قادر باشد عقد ازدواج را بر اساس جنون فسخ کند یعنی جنون باید پایدار باشد و مستقر گردد تا از علل انحلال نکاح تلقی شود. جنونی که ناپایدار و گذرا است و ضرر و آسیب شاخصی برای همسر ندارد مجوز انحلال نکاح نمی باشد.
مهریه در انحلال نکاح بر اثر فوت
اگر زن یا شوهر فوت کند خود به خود عقد نکاح منحل خواهد شد. اگر پیش از نزدیکی و تعیین مهر نکاح به سبب فوت یکی از زن و شوهر انحلال یابد او حق مهریه نخواهد داشت. اگر فرضا مهریه در زمان عقد معین شده باشد مهرالمثل منوط به نزدیکی می باشد که صورت نپذیرفته و مهرالمتعه هم مورد استثنایی و ویژه طلاق می باشد و قابل سرایت به فسخ و فوت نیست.
بر اساس ماده ۱1۰۱ قانون مدنی مقرر شده است که اگر عقد نکاح پیش از نزدیکی به علتی فسخ شود زن حق برخورداری از مهریه را نخواهد داشت. جز در حالتی که علت فسخ عنن باشد که در این حالت با وجود فسخ زن استحقاق نصف مهریه را خواهد داشت. بنابراین در حالت فسخ نکاح و فوت پیش از نزدیکی و تعیین مهریه زن مستحق مهریه نخواهد بود.

اثر انحلال نکاح بعد از نزدیکی
اگر مهریه در عقد تعیین نشده باشد یا عدم تعیین مهریه شرط قرار گرفته باشد و پیش از تعیین مهریه نزدیکی صورت بگیرد، زن مستحق دریافت مهریه خواهد بود و چنان چه قبل از گرفتن مهریه نکاح از بین برود به حق زن خدشه ای وارد نمی شود و قادر است بعد از انحلال نکاح سهم خود را درخواست کند و اگر انحلال نکاح به سبب فوت زن باشد حق زن به ورثه انتقال می یابد.
چون با وقوع نزدیکی زن استحقاق مهرالمثل را مییابد و علتی برای از بین رفتن حق او تلقی نمیشود. اصل هم بر تداوم حق می باشد. در این حالت تفاوتی ندارد که علت انحلال نکاح طلاق یا فسخ یا فوت باشد. بر اساس ماده ۱۰۹۳ قانون مدنی راجع به طلاق هم تصریح شده است که اگر مهریه در عقد ازدواج تعیین شود و مرد پیش از نزدیکی و مشخص نمودن مهریه زن خویش را طلاق دهد، زن حق دریافت مهرالمتعه را خواهد داشت و اگر بعد از آن طلاق دهد زن مستحق دریافت مهرالمثل خواهد بود.